گر خسته دلی بلند بگو یا حسین ع
برچسب ها :
گر خسته دلی بلند بگو یا حسین ع
برچسب ها :
و چگونه از جان نگذرد آنکه میداند جان بهای دیدار است.
شهیدآوینی
برچسب ها :
و چگونه از جان نگذرد آنکه میداند جان بهای دیدار است.
شهیدآوینی
برچسب ها :
ما سینه زدیم بی صدا باریدند
از هرچه که دم زدیم آنها دیدند
مامدعیان صف اول بودیم
از آخر مجلس شهدا راچیدند
برچسب ها :
ما سینه زدیم بی صدا باریدند
از هرچه که دم زدیم آنها دیدند
مامدعیان صف اول بودیم
از آخر مجلس شهدا راچیدند
برچسب ها :
رهبر انقلاب فرمودند: مصطفی احمدی روشن، شهیدی که شهادتش دل ما را سوزاند... امام را درک نکرد، جنگ را درک نکرد، دوران انقلاب را درک نکردند، اما اینجور با شجاعت، با شهامت درس میخوانند، تحصیلات میکنند، مقامات عالی را طی میکنند. 93/10/22 |
![]() |
وی علاقه زیادی به تحصیل داشت و همین امر سبب شد تا دوران راهنمایی را با رتبه عالی از مدرسه خیام همدان فارغالتحصیل شود و پسازآن به دبیرستان ابنسینا رفت که پس از شهادت هشتاد و پنجمین شهید این دبیرستان لقب گرفت.
پس از گذراندن دوران دبیرستان در آزمون سراسری سال ۷۷ شرکت کرده و وارد دانشگاه صنعت شریف تهران گردید و سپس در سال ۸۱ از این دانشگاه در رشته مهندسی شیمی فارغالتحصیل شد.
وی در دوران تحصیل در پروژههای علمی فراوانی حضور داشت که پروژه ساخت غشاهای پلیمری برای جداسازی گازها که برای اولین بار در کشور انجام میشد، یکی از برتری این فعالیتهای علمی بود.
مصطفی کارش را با سپاه قدس شروع کرده بود و دورههای آموزشی و تحقیقات را یکجا طی کرده بود. او کمکم پی برد که صنعت هستهای، محور است. بعد به «UCF» راه پیدا کرد و در آنجا استخدام شد.
سپس به این نتیجه رسید که به UCF نرود و حدود شش ماه منتظر ماند تا به نطنز بیاید. در این مدت فامیل و اقوام به او فشار میآوردند؛ یکی صنعت نفت و یکی بانک و دیگری خودروسازی را پیشنهاد میکند؛ اما بالأخره پس از شش ماه انتظار، اجازه ورود به عرصه غنیسازی را پیدا کرد در سال ۸۸ معاونت بازرگانی را متعهد گردید و دیگر معاونتها را نیز به او پیشنهاد کردند، ولی به دلیل دشواری و استراتژیک بودن این معاونت وارد بازرگانی شد و تا آخر در این پست ماند.
جزئیات ترور ناجوانمردانه مصطفی
صبح چهارشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۰ (۱۱ ژانویه ۲۰۱۲) ساعت ۸:۲۰ صبح وقتی مصطفی احمدی روشن طبق معمول از مسیر خیابان شهید داوود گل نبی در حال حرکت به سمت محل کار بود توسط تیم تروریستی سیا و موساد ترور شد.
اطلاعات منتشرشده از این ترور حاکی از این است که یک دستگاه موتورسیکلت با دو سوار مقابل دانشکده ارتباطات دانشگاه علامه طباطبائی بمب دست سازی را به در سمت راست جلوی اتومبیل حامل مصطفی چسبانده و بعد از طی مسافتی حدود ۲۰۰ تا ۳۰۰ متر این بمب عمل کرده و باعث انفجار خودرو میشود و پسازاین انفجار مصطفی احمدی روشن به همراه رضا قشقایی راننده و رفیقش به درجه رفع شهادت نائل آمدند.
دبیر شورای تأمین استان تهران گفت «بمب استفادهشده برای به شهادت رساندن مهندس احمدی روشن از نوع بمبهایی بوده است که قبلاً نیز در ترور دانشمندان هستهای جمهوری اسلامی ایران به کار گرفتهشدهاند.»
پیکرهای مطهر شهید مصطفی احمدی روشن و شهید رضا قشقایی در ۲۳ دیماه پس از تشییع بعد از نماز جمعه تهران در امامزاده علیاکبر چیذر به خاک سپرده شدند.
شهید احمدی روشن در بخشی از وصیتنامه خود مینویسد: خداوندا! ما را حسینی آفریدی، ما را حسنی بدار. خداوندا! ما را به حق حسین بن علی (ع) و مادرش و پدرش حسینی به شهادت برسان «آمین یا ربالعالمین»
(خداوند ان شا الله که درجات شهید عزیز ما را عالی کند ان شا الله با شهدای عالی قدر صدر اسلام ایشون را محشور کند با شهدای بدر و احد، با شهدای کربلا اینها خیلی ارزش دارند دو جنبه ی ارزش در این وجود این جود این جوان کاملا تبلور پیدا کرده یکی جنبه ی علم و پیشرفت، تسلط بر کار مهم و حساسی که در زیر دست هست که این خودش مایه ی افتخار است)
شهادت احمدی روشن دل ما را سوزاند
اما شهادت مصطفی احمدی روشن در کلام مقام معظم رهبری جالب و قابلتأمل است. ایشان در ۱۴ بهمن همان سال فرمودند: «یکی دیگر از نقاط قوّت ما در این مدت، انتقال ارزشهای انقلاب به نسل دوم و سوم بود. امروز شما جوانها را نگاه میکنید، میبینید این ارزشها را دریافت کردهاند. همین شهید عزیز اخیر ما، مصطفی احمدی روشن - شهیدی که شهادتش دل ما را سوزاند - یا آن شهید جوان قبلی، شهید رضایینژاد که اوایل امسال به شهادت رسید، اینها دو تا جوان، دانشمند، سیودو سه ساله بودند؛ امام را درک نکردند، جنگ را درک نکردند، دوران انقلاب را درک نکردند، اما اینجور با شجاعت، باشهامت درس میخوانند، تحصیلات میکنند، مقامات عالی را طی میکنند؛ میدانند و میفهمند هم که مورد تهدیدند، اما میروند؛ این خیلی مهم است، این ارزش است؛ این ارزشهای انقلاب است در نسل سوم. احمدی روشن و رضایینژاد و امثال اینها نسل سوم انقلاباند.»
در پیام تسلیت رهبر معظم انقلاب در ۲۲ دیماه نیز آمده است: «شهادت دانشمند نخبهی جوان، شهید مصطفی احمدی روشن، اندوه دیگری بر دل دوستداران دانش و متعهدان به پیشرفت جمهوری اسلامی نهاد. ما همگی شریک غم پدر و مادر و همسر و فرزند این جوان مظلوم و برجسته و سرافرازیم... مانند دیگر جنایاتشبکهی تروریزم بینالملل دولتی، با طراحی یا همراهی سرویسهای سیا و موساد عمل شده و نشانهی به بنبست رسیدنِ استکبار جهانی به سردستگی آمریکا و صهیونیزم، در مقابله با ملت مصمّم و مؤمن و پیشروندهی ایران اسلامی است. آنها در این رفتار شنیع و قساوتآمیز نیز شکست خواهند خورد و به اغراض پلید و شریرانهی خود دست نخواهند یافت... ما به کوری چشم سران اردوگاه استکبار و نظام سلطه، این راه را با قوت و ارادهی راسخ دنبال خواهیم کرد... و البته از مجازات مرتکبان این جنایت و عاملان پشتصحنهی آنهم هرگز چشمپوشی نخواهیم کرد.»
رهبر انقلاب در ۲۲ مردادماه سال ۱۳۹۱ نیز فرمودند: «یاد شهید علیمحمدی، شهید شهریاری، شهید رضایینژاد و شهید احمدی روشن هرگز از خاطرهی این ملت و حافظهی تاریخ ما بیرون نخواهد رفت.»
برچسب ها :
رهبر انقلاب فرمودند: مصطفی احمدی روشن، شهیدی که شهادتش دل ما را سوزاند... امام را درک نکرد، جنگ را درک نکرد، دوران انقلاب را درک نکردند، اما اینجور با شجاعت، با شهامت درس میخوانند، تحصیلات میکنند، مقامات عالی را طی میکنند. 93/10/22 |
![]() |
وی علاقه زیادی به تحصیل داشت و همین امر سبب شد تا دوران راهنمایی را با رتبه عالی از مدرسه خیام همدان فارغالتحصیل شود و پسازآن به دبیرستان ابنسینا رفت که پس از شهادت هشتاد و پنجمین شهید این دبیرستان لقب گرفت.
پس از گذراندن دوران دبیرستان در آزمون سراسری سال ۷۷ شرکت کرده و وارد دانشگاه صنعت شریف تهران گردید و سپس در سال ۸۱ از این دانشگاه در رشته مهندسی شیمی فارغالتحصیل شد.
وی در دوران تحصیل در پروژههای علمی فراوانی حضور داشت که پروژه ساخت غشاهای پلیمری برای جداسازی گازها که برای اولین بار در کشور انجام میشد، یکی از برتری این فعالیتهای علمی بود.
مصطفی کارش را با سپاه قدس شروع کرده بود و دورههای آموزشی و تحقیقات را یکجا طی کرده بود. او کمکم پی برد که صنعت هستهای، محور است. بعد به «UCF» راه پیدا کرد و در آنجا استخدام شد.
سپس به این نتیجه رسید که به UCF نرود و حدود شش ماه منتظر ماند تا به نطنز بیاید. در این مدت فامیل و اقوام به او فشار میآوردند؛ یکی صنعت نفت و یکی بانک و دیگری خودروسازی را پیشنهاد میکند؛ اما بالأخره پس از شش ماه انتظار، اجازه ورود به عرصه غنیسازی را پیدا کرد در سال ۸۸ معاونت بازرگانی را متعهد گردید و دیگر معاونتها را نیز به او پیشنهاد کردند، ولی به دلیل دشواری و استراتژیک بودن این معاونت وارد بازرگانی شد و تا آخر در این پست ماند.
جزئیات ترور ناجوانمردانه مصطفی
صبح چهارشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۰ (۱۱ ژانویه ۲۰۱۲) ساعت ۸:۲۰ صبح وقتی مصطفی احمدی روشن طبق معمول از مسیر خیابان شهید داوود گل نبی در حال حرکت به سمت محل کار بود توسط تیم تروریستی سیا و موساد ترور شد.
اطلاعات منتشرشده از این ترور حاکی از این است که یک دستگاه موتورسیکلت با دو سوار مقابل دانشکده ارتباطات دانشگاه علامه طباطبائی بمب دست سازی را به در سمت راست جلوی اتومبیل حامل مصطفی چسبانده و بعد از طی مسافتی حدود ۲۰۰ تا ۳۰۰ متر این بمب عمل کرده و باعث انفجار خودرو میشود و پسازاین انفجار مصطفی احمدی روشن به همراه رضا قشقایی راننده و رفیقش به درجه رفع شهادت نائل آمدند.
دبیر شورای تأمین استان تهران گفت «بمب استفادهشده برای به شهادت رساندن مهندس احمدی روشن از نوع بمبهایی بوده است که قبلاً نیز در ترور دانشمندان هستهای جمهوری اسلامی ایران به کار گرفتهشدهاند.»
پیکرهای مطهر شهید مصطفی احمدی روشن و شهید رضا قشقایی در ۲۳ دیماه پس از تشییع بعد از نماز جمعه تهران در امامزاده علیاکبر چیذر به خاک سپرده شدند.
شهید احمدی روشن در بخشی از وصیتنامه خود مینویسد: خداوندا! ما را حسینی آفریدی، ما را حسنی بدار. خداوندا! ما را به حق حسین بن علی (ع) و مادرش و پدرش حسینی به شهادت برسان «آمین یا ربالعالمین»
(خداوند ان شا الله که درجات شهید عزیز ما را عالی کند ان شا الله با شهدای عالی قدر صدر اسلام ایشون را محشور کند با شهدای بدر و احد، با شهدای کربلا اینها خیلی ارزش دارند دو جنبه ی ارزش در این وجود این جود این جوان کاملا تبلور پیدا کرده یکی جنبه ی علم و پیشرفت، تسلط بر کار مهم و حساسی که در زیر دست هست که این خودش مایه ی افتخار است)
شهادت احمدی روشن دل ما را سوزاند
اما شهادت مصطفی احمدی روشن در کلام مقام معظم رهبری جالب و قابلتأمل است. ایشان در ۱۴ بهمن همان سال فرمودند: «یکی دیگر از نقاط قوّت ما در این مدت، انتقال ارزشهای انقلاب به نسل دوم و سوم بود. امروز شما جوانها را نگاه میکنید، میبینید این ارزشها را دریافت کردهاند. همین شهید عزیز اخیر ما، مصطفی احمدی روشن - شهیدی که شهادتش دل ما را سوزاند - یا آن شهید جوان قبلی، شهید رضایینژاد که اوایل امسال به شهادت رسید، اینها دو تا جوان، دانشمند، سیودو سه ساله بودند؛ امام را درک نکردند، جنگ را درک نکردند، دوران انقلاب را درک نکردند، اما اینجور با شجاعت، باشهامت درس میخوانند، تحصیلات میکنند، مقامات عالی را طی میکنند؛ میدانند و میفهمند هم که مورد تهدیدند، اما میروند؛ این خیلی مهم است، این ارزش است؛ این ارزشهای انقلاب است در نسل سوم. احمدی روشن و رضایینژاد و امثال اینها نسل سوم انقلاباند.»
در پیام تسلیت رهبر معظم انقلاب در ۲۲ دیماه نیز آمده است: «شهادت دانشمند نخبهی جوان، شهید مصطفی احمدی روشن، اندوه دیگری بر دل دوستداران دانش و متعهدان به پیشرفت جمهوری اسلامی نهاد. ما همگی شریک غم پدر و مادر و همسر و فرزند این جوان مظلوم و برجسته و سرافرازیم... مانند دیگر جنایاتشبکهی تروریزم بینالملل دولتی، با طراحی یا همراهی سرویسهای سیا و موساد عمل شده و نشانهی به بنبست رسیدنِ استکبار جهانی به سردستگی آمریکا و صهیونیزم، در مقابله با ملت مصمّم و مؤمن و پیشروندهی ایران اسلامی است. آنها در این رفتار شنیع و قساوتآمیز نیز شکست خواهند خورد و به اغراض پلید و شریرانهی خود دست نخواهند یافت... ما به کوری چشم سران اردوگاه استکبار و نظام سلطه، این راه را با قوت و ارادهی راسخ دنبال خواهیم کرد... و البته از مجازات مرتکبان این جنایت و عاملان پشتصحنهی آنهم هرگز چشمپوشی نخواهیم کرد.»
رهبر انقلاب در ۲۲ مردادماه سال ۱۳۹۱ نیز فرمودند: «یاد شهید علیمحمدی، شهید شهریاری، شهید رضایینژاد و شهید احمدی روشن هرگز از خاطرهی این ملت و حافظهی تاریخ ما بیرون نخواهد رفت.»
برچسب ها :
در بازدید منطقه جنگی ناگهان صدای خمپاره ای برای فرود آمدن به گوش رسید در همین لحظه فرمانده مسئول گفت : همه بخوابید! همه خیز برداشتند و خوابیدند و از آن جمله آقا میرزا .
پس از رفع خطر، همه برخاستند ولی آقا بلند نشدند، گفتند: آقا خطر برطرف شده بلند شوید؛ ایشان فرمودند: تا فرمانده دستور ندهد بلند نمی شوم، همان فرمانده آمد و گفت: آقا خواهش می کنم بلند شوید.
آنگاه برخاستند و بازدید را ادامه دادند.
این عمل به خاطر این بود که امام (ره) فرموده بودند: اطاعت از فرماندهی لازم و واجب است و سرپیچی از آن خلاف شرع است.
در جبهه یک نوجوان بسیجی خدمت ایشان می رسد و می گوید آقا بیائید با هم یک عکس برداریم، ایشان می فرمایند : من به شرطی با شما عکس می گیرم که یک قول به من بدهید، قول بدهید وقتی فردای قیامت دست جواد را می گیرند که به طرف جهنم ببرند، بیائید و مرا شفاعت کنید !
آن جوان قول می دهد و بعد آقا با او عکس می گیرد.
در هنگامه جنگ ایران و عراق، ایشان در جبهه بعنوان یک بسیجی لباس رزم پوشیده و در سنگر حق علیه باطل می جنگیدند.
یک روز در واحد ادوات، خمپاره 120، ایشان 14 گلوله شلیک می کنند بنام چهارده معصوم (ع) که به ترتیب گلوله ها را از نام مبارک پیامبر اکرم (ص) شروع و به نام حضرت مهدی ( عج ) ختم می کنند. پس از این که 14 گلوله تمام می شود، دیده بان به وسیله بی سیم سئوال می کند چه کسی گلوله ها را شلیک نمود؟
می گویند: آیت الله میرزا جواد آقا تهرانی!
دیده بان اضافه می کند، علت سئوال من این بود که با دوربین می دیدم که کلیه گلوله های شلیک شده به هدف اصابت نمود و تاکنون چنین چیزی سابقه نداشته است.
روزی در جبهه 2 تیر بعنوان تمرین تیراندازی شلیک کردند، بعد از کاملا" مشاهده شد که چهره ایشان ناراحت است ، احساس عجیبی داشتند، پس از مدت زمانی کوتاه، رو به فرمانده مقر کردند و فرمودند: آیا در این نزدیکی ها عراقی هم هستند؟ یا خیر؟
برادر فرمانده گفت: بله در نزدیکی مقر ما عراقی ها هستند ؛ ایشان گفتند: آیا صدای تیرهای شلیک شده را فهمیدند؟
فرمانده گفت: بله می شنوند، کلیه تیرهائی که در اینجا توسط ما شلیک می شود، عراقی ها می شنوند.
با شنیدن این خبر، خوشحال شدند و تبسمی رضایت بخش نمودند و فرمودند: خوب همینقدر که عراقی ها از صدای تیرهای شلیک شده ما ترسیده باشند کفایت می کند. این جواز شلیک کردن ما بود.
منبع: خاطراتی از آيينه اخلاق
برچسب ها :
در بازدید منطقه جنگی ناگهان صدای خمپاره ای برای فرود آمدن به گوش رسید در همین لحظه فرمانده مسئول گفت : همه بخوابید! همه خیز برداشتند و خوابیدند و از آن جمله آقا میرزا .
پس از رفع خطر، همه برخاستند ولی آقا بلند نشدند، گفتند: آقا خطر برطرف شده بلند شوید؛ ایشان فرمودند: تا فرمانده دستور ندهد بلند نمی شوم، همان فرمانده آمد و گفت: آقا خواهش می کنم بلند شوید.
آنگاه برخاستند و بازدید را ادامه دادند.
این عمل به خاطر این بود که امام (ره) فرموده بودند: اطاعت از فرماندهی لازم و واجب است و سرپیچی از آن خلاف شرع است.
در جبهه یک نوجوان بسیجی خدمت ایشان می رسد و می گوید آقا بیائید با هم یک عکس برداریم، ایشان می فرمایند : من به شرطی با شما عکس می گیرم که یک قول به من بدهید، قول بدهید وقتی فردای قیامت دست جواد را می گیرند که به طرف جهنم ببرند، بیائید و مرا شفاعت کنید !
آن جوان قول می دهد و بعد آقا با او عکس می گیرد.
در هنگامه جنگ ایران و عراق، ایشان در جبهه بعنوان یک بسیجی لباس رزم پوشیده و در سنگر حق علیه باطل می جنگیدند.
یک روز در واحد ادوات، خمپاره 120، ایشان 14 گلوله شلیک می کنند بنام چهارده معصوم (ع) که به ترتیب گلوله ها را از نام مبارک پیامبر اکرم (ص) شروع و به نام حضرت مهدی ( عج ) ختم می کنند. پس از این که 14 گلوله تمام می شود، دیده بان به وسیله بی سیم سئوال می کند چه کسی گلوله ها را شلیک نمود؟
می گویند: آیت الله میرزا جواد آقا تهرانی!
دیده بان اضافه می کند، علت سئوال من این بود که با دوربین می دیدم که کلیه گلوله های شلیک شده به هدف اصابت نمود و تاکنون چنین چیزی سابقه نداشته است.
روزی در جبهه 2 تیر بعنوان تمرین تیراندازی شلیک کردند، بعد از کاملا" مشاهده شد که چهره ایشان ناراحت است ، احساس عجیبی داشتند، پس از مدت زمانی کوتاه، رو به فرمانده مقر کردند و فرمودند: آیا در این نزدیکی ها عراقی هم هستند؟ یا خیر؟
برادر فرمانده گفت: بله در نزدیکی مقر ما عراقی ها هستند ؛ ایشان گفتند: آیا صدای تیرهای شلیک شده را فهمیدند؟
فرمانده گفت: بله می شنوند، کلیه تیرهائی که در اینجا توسط ما شلیک می شود، عراقی ها می شنوند.
با شنیدن این خبر، خوشحال شدند و تبسمی رضایت بخش نمودند و فرمودند: خوب همینقدر که عراقی ها از صدای تیرهای شلیک شده ما ترسیده باشند کفایت می کند. این جواز شلیک کردن ما بود.
منبع: خاطراتی از آيينه اخلاق
برچسب ها :
معنای انتظار را باید از مــــــــادران شهیدان گمنام پرسی
برچسب ها :

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 36 صفحه بعد